خبرگزاری حوزه - دعای روز هجدهم ماه مبارک رمضان «اللهمّ نَبّهْنی فیهِ لِبَرَکاتِ أسْحارِهِ خدایا، مرا در این ماه به برکتهای سحرهایش آگاه کن»
چه برکاتی در سحرگاه تو نهفتهاست ای رمضان؟
و چه رازهای در دل اسرار آمیز سحرهایت پنهان داشتهای ای ماه خوب خدا؟
و هماکنون درهای مغفرت الهی باز است و ملائک رحمت الهی بالهای خویش را بر سر بندگان گشودهاند...
وای بر من که غافلم از این لحظات بهشتی و زمانهای ملکوتی!
سحر ضیافتخانه مخصوص خداوند است که فقط بندگان خاص خویش را به این ضیافت باشکوه دعوت میفرماید.
و سحرخیزان عاملان رحمت الهی و دافعان بلایا از تمام مخلوقات هستند
امیرالمؤمنین علیهالسلام در اینباره میفرماید:
خداوند عزّوجلّ هرگاه اراده میکند که به زمینیان عذابی رساند، میفرماید: اگر نبودند کسانی که به واسطه عظمت و شکوه من با یکدیگر مِهر میورزند و مسجدهای مرا آباد میسازند و در سحرگاهان آمرزش میطلبند، قطعا عذابم را فرو میفرستادم.
هر کس به هر چه رسید از برکت سحر رسید و سحرهای ماه مبارک هزاران مرتبه مبارکتر است...
هر گنج سعادت که خدا داد به حافظ
از یمن دعای شب و ورد سحری بود
رسول خدا صلی الله علیه و آله میفرماید: خداوند باری تعالی در هر سحرگاه میفرمایند؛ آیا دعا کنندهای هست تا من او را اجابت کنم؟ آیا درخواست کنندهای هست تا خواستهاش را عطا کنم؟ آیا آمرزشخواهی هست تا او را بیامرزم؟ آیا بنده توبه کاری هست تا توبهاش را بپذیرم؟ عدة الداعی
«ونوّرْ فیهِ قلبی بِضِیاءِ أنْوارِهِ
و دل مرا در این ماه با روشنایی انوارش روشنی بخش»
بار خدایا، شعشعهای از نور پر فروغ سحرگاهان به جان ظلمتزده من نیز بتابان.
چه تاریک خانهایست، خانه دلم و چه سیاه جامهایست جامه جانم...
ای کاش به نور سحرگاهان شهر رمضان، مرا بشویند و از زلال چشمه روشنی بخش سحرش بر من بنوشانند تا دل خفته من بیدار شود و قلب ظلمتزدهام حیاتی نو بگیرد...
که من سخت به انوار رحمتت محتاجم و به نسیم رحمتت نیازمند...
وای اگر این آخرین ماه رمضان حیاتم باشد و من در خواب غفلت، آسوده بیآسایم و با تازیانه مرگ از خواب برخیزم و فریاد واحسرتا سر دهم که البته دیگر این حسرت مرا سودی نخواهدبخشید...
که امیرالمؤمنین علیهالسلام فرمودند:
اَلنَّاسُ نِیامٌ فَاِذَا ماتُوا انْتَبَهُوا؛ مردم خوابند و وقتی میمیرند، بیدار خواهند شد. خصائص الائمه
و آه از آن لحظهای که پس از مرگم، من نادم از فرصت سوزیهای خود از تو تقاضای فرصت دیگری برای جبران و استفاده از لحظات سحر دارم و تو پاسخ میدهی؛ کلا، هرگز
«وخُذْ بِکُلّ أعْضائی الی اتّباعِ آثارِهِ
و تمام اعضایم را به پیروی آثارش بگمار»
ای زبان تو را چه شدهاست که در تمام طول روز، بیهوده سخن میگفتی و در لحظه سحر خاموشی و ذکر یارب یارب سر نمیدهی؟
و ای چشم تو را چه شدهاست که در تمام روز باز بودی و بیهوده مینگریستی و در لحظه سحر خفتهای و پلک بر هم نهادهای؟
ای گوش تو را چه شدهاست که هزاران حرف بیهوده شنفتی و در لحظه سحر سنگین شدهای و نجوای ملکوتی افلاک را نمیشنوی؟
و ای قلب تو را چه شدهاست که بیهوده دل به هزاران نفر دادی و در لحظه سحر دل به معبود نمیسپاری؟
ای فکر تو را چه شدهاست که هزاران خیال خام در خود پروراندی و در لحظه سحر از فکر خالق خویش غافلی؟
و ای دست و پا شما را چه شدهاست که در روز به هزاران فعل بیهوده سرگرم بودید و در لحظه سحر به رکوع و سجود بیرغبتید؟
شما را به خدا قسم تا دیر نشده مرا یاری کنید که وقت تنگ است و رمضان از نیمه گذشتهست...
این صدای مناجات مرد مردستان امیرالمومنین است که با اشک چشم و ناله جانسوز در دل شب میگوید: یارَبِّ، یارَبِّ! قَوِّ عَلی خِدمَتِکَ جَوارِحی وَاشدُد عَلَی العَزیمَةِ جَوانِحی؛ پروردگارا، پروردگارا! اندام مرا بر خدمتگزاریات نیرومند ساز و درونم را در تصمیم گیری قوی دار. مصباح المتهجد
«بِنورِکَ یا مُنَوّرَ قُلوبِ العارفین
به نور خودت ای روشنی بخش دلهای عارفان»
عارفان روشن ضمیر، به ذرهای از نور انوار بینهایت تو، دلشان روشن شد...
و سالکان طریق حق، با مشعل فروزان تو، مسیر معرفتت را پیمودند...
و عالمان ربانی، با چراغ روشنی بخش تو، جهلشان را به دانایی مبدل ساختند...
و توی نور همه سماوات و امید دل همه مخلوقات...
محمدصادقناطقی